اسکارلت و آیوی 4 (نوری زیر دریاچه)

بکوب رو ادامه مطلب...

اثری است از سوفی کلورکی به ترجمه شهره نورصالحی و چاپ انتشارات پیدایش. داستانی پر رمز و راز، وحشت برانگیز و خواندنی از اسکارلت و آیوی، خواهرانی دوقلو که در مدرسه ای عجیب و غریب و کمی ترسناک درس می خوانند. مدرسه ای که مسئولانش پس از گذراندن یک ترم بد و هراس انگیز در آن، تصمیم گرفته اند در ترم جدید همه چیز را از نو شروع کنند و برای این کار یک اردوی تفریحی در هتل ساحلی بی نظیر سایه ی کاج در نظر گرفته اند. اردویی که بر خلاف خواست همه، امنیت، آرامش و جان دخترها را به خطر می اندازد.

گزیده ای از کتاب

حرف هایش در تاریکی لا به لای ما می چرخید. پشتم از بالا تا پایین لرزید.

«ارواح مرده ها آرامش نداشتن. معذب بودن. و می گن… می گن روح اونایی که اون زیر دفن شدن، دائم می یان تو دره. این طور می گن.» صدایش آن قدر آهسته شد که همه مجبور شدیم به جلو سرک بکشیم. «می گن اگه خیلی دقت کنین، دیر وقت شب… می تونین صدای زنگ کلیسا رو بشنوین، وقتی ارواح از کنارتون رد می شن، سردی شونو حس کنین و نور چراغا رو زیر دریاچه ببینین…»

باز هم چند لحظه سکوت برقرار شد و پیدا بود همه نفس های شان را حبس کرده اند. و بعد… نجوایی که به زحمت شنیده می شد، گفت: «نجات مون بدین…»

«وای، خدای من.» آیوی این را گفت و دستم را محکم تر چسبید.

پرسیدم: «شنیدی؟» دیگر جای نفس عمیق نبود، حالا تند و تند هوای سرد را تو ریه هایم می کشیدم.

از جی بوک