پارت 15 بیلارم

sarina-사리나 · 06:22 1399/08/17

عکسارو ببینین

اول 13 و 14 و بخونین

این پارت کوتاه است به دلیل امتحانات😐

لیسا:

Znajdziesz tu różne tapety z Kpopu i Popu 90 % z kpopu😅 #fanfiction # Fanfiction # amreading # books # wattpad

رزی:

جنی:

جیسو:

جونگ کوک:

جیمین:

تهیونگ :

شروع:

# لیسا

فقط من موندم و جیمین

# جیسو

بعد از کلاس توی رختکن رزی پرسید:

+ حالا چی شده انقدر حالتون خوب شده؟
جوری تهیونگ بهش پرید که داشتم سکته می کردم . نزدیک بود بزنه رززی رو بکشه.

+ لطفا دیگه تو کارای ما دخالت نکن

رزی سریع از اتاق سازها زد بیرون

منم سازم و گذاشتم و دنبالش رفتم.

باید جوری از دلش در میاوردم.

صددرصد خیلی ناراحت شده بود.

اخه شخصیت رزی این بود

وقتی سر راهرویی که رزی رفته بود توش پیچیدم چیزی که دیده بودم رو باور نمی کردم.

جونگ کوک روبروی رزی وایستاده بود دستاشون توی دست هم بود و سراشون با کمترین فاصله روبروی هم قرار داشت .

نه حتما دارم خواب می بینم

همچین چیزی وجود نداره

اخه واقعا غیر ممکن بود.

فقیر ترین دختر کمپانی با پولدارترین پسر کمپانی

امکان نداشت

سریع برگشتم از راهی که اومده بودم و  رفتم توی اتاق موسیقی

واقعا باورم نمیشد

# رزی

چرا انقدر اخلاق تهیونگ بد شده بود

احتمالا برای چیزی بود که بهش گفتم

سریع از اتاق موسیقی زدم بیرون

سر راهرو صدای جونگ کوک رو میشنیدم که انگار داشت با تلفن صحبت می کرد.

بدون اینکه دقتی کنم رفتم جلو.

+ باشه نگرن نباش پس میای کره؟ باش باش منم دوست دارم بای

سریع تلفن و قطع کرد و روبه من شد.

+ رزی ببخس به خدا من کاری باش ندارم

+ ول کن بزار برم کار دارم

+ از دستم ناراحتی ؟

سریع رومو کردم بهش و گفتم :

+ الان من به کس دیگه بگم دوسش دارم تو خوشحال میشی؟؟؟؟؟

+ نه به خدا ببخشید

دستامو  و گرفت توی دستاشو و سرش و با کمترین فاصله به صورتم نزدیک کرد.

یه دفعه صدایی اومد . انگار یکی داشت مارو می دید . سریع جونگ کوک ازم جدا شد .

رفت توی اتاقش منم برای اینکه کسی شک نکنه رفتم به اتاق من و لیسا و جیسو توی کمپانی

.

 

 

ببخشید کوتاه بود

لیسا + جیمین :

رزی + جونگ کوک :