یه فیلم قدیمی و باحال!!
نمیدونم چرا ب ذهنم رسید بزارمش :"
ولی قشنگه =-=
خلاصش :
کورالین جونز دختری یازده ساله است که به همراه خانواده اش به یک خانه کهنه در شهری دیگر نقل مکان می کنند.آنها همسایههای عجیبی به نامهای خانم اسپینک، خانم فورسیبل و آقای بوبینسکی دارند. پدر مادر او دیگر به او توجهی نمی کنند و کورالین از خانه جدیدشان خوشش نمی آید. از طرفی پسرک احمقی به نام اضافی که گربه ای لاغر و سیاه دارد، همیشه مزاحم او می شود. او اتاقی کوچک و قدیمی دارد و هیچ سرگرمی جز نگاه کردن به بیرون که همیشه باران می بارد ندارد. اما او دریچه ای در یکی از اتاق ها پیدا می کند و کنجکاو می شود که ببیند پشت آن دریچه چه چیزی پنهان است؟ پس از مادرش، کلید آن دریچه را می خواهد و وقتی در دریچه را باز می کند، چیزی جز آجر پشت آن نیست. اما کورالین شک نمی کند که پشت دریچه چیزی است. ولی او موشی را دیده که به سمت دریچه اسرار آمیز میرود. پس شب تصمیم می گیرد که برای موش تله بگذارد. موش، کورالین را به سمت دریچه میبرد که درش باز است و نوری درخشنده از پشت آن می تابد. وقتی کورالین در دریچه باز می کند، باور نمی کند که تونلی زیبا و دراز آنجا وجود دارد که انتهایش به یک در دیگر می رسد. پس جلو می رود و وقتی در دریچه دوم را باز می کند، اتاقی می بیند که بسیار شبیه اتاق خانه خودشان است و تابلویی مشکوک آنجا آویزان است. وانگهی صدای آواز می شنود و این صدا او را تا آشپز خانه ای که مانند آشپزخانه خانه خودشان است می کشاند. البته بسیار زیباتر. ولی زنی با پلیوری سفید و موهای مشکی آشپزی می کند که رویش به پشت است. اما وقتی که زن بر می گردد، این تازه آغازی برای ماجراهای خطرناک کورالین است...
کامنتی بدی دستات نمیشکنه -_________-