پارت 6 بیلارم
بچه ها همین اول بگم من اهل شیپ کردن نیستم(یعنی مثلا بگم جنی از بلک پینک با وی از بی تی اس )😐
من اصلا از این کارا بدم میاد 🤢
🤮
و اینکه این داستانم همین جوری نوشتم که شخصیت ها در جایگاه اینان ولی خوشم نمیاد که فکر کنین که اهل شیپم😊
خوب درکل می خواستم بگم شیپ نمی کنم
برای این پارت بکوب رو ادامه مطلب.........
لیسا:
رزی:
جنی:
جیسو:
جونگ کوک (کوکی ):
وی (تهیونگ):
جین:
خوب شروع:
# وی
می خواستم برم کمپانی . داشتم از سر کوچه می پیچیدم که سوار ماشین شم .
اخه ماشینم تو کوچه جیسو بود.
وقتی از سرکوچه پیچیدم همون موقع هم جیسو داشت از سر کوچه می پیچید که ناگهان به هم خوردیم.
جیسو تعادلش را از دست داشت میوفتاد .
منم
برای
اینکه
نیوفتده
دستمو
انداختم
دور
کمرش
و
جیسو
رو به سمت خودم کشیدم جوری که چسبید بهم
اول گیج شده بود
وقتی حالش جا اومد و فهمید چی شده
سریع خودشو ازم جدا کرد
_سلام
_سلام
_داری میری کمپانی؟
_نه سرما خوردم اومدم بیرون تا یکم حالم جا بیاد
- اخه کی تو این سرما میاد بیرون
_نمی دونم
خندیدم و گفتم:
_ می خوای سوار ماشین شی یکم تو شهر دورت بدم
_نه ممنونم
_ولی میای چون حالت بده و تو این سرما نباید بیرون باشی
دستشو گرفتم و همراه خودم سوار ماشین کردمش
نظر و لایک فراموش نشه