پارت 9 بیلارم
لیسا:
رزی:
بکوب رو ادامه مطلب...
راستی یادتون نره اول 8 و بخونین
جنی:
جیسو:
جونگ کوک :
تهیونگ ( وی ):
جین:
خوب شروع:
# رزی
می دونستم حال جیسو خیلی بد بود.
ارزوش از بچگی این بود که خواننده شه حالا فقط با گند تهیونگ شانسش داشت از بین می رفت.
نمی دونستم اونم حسی به تهیونگ داره یا نه ولی تهیونگ رو مطمعن بودم چون از اخلاقش معلوم بود > از طرز نگاه کردنش به جیسو..
دوس داشتم تو مسابقه با جونگ کوک بیوقتم اما اگه با جونگ کوک بودم تهیونگ با جیسو میوفتاد
پس من با تهیونگ بودم بهتر بود
چون اونوقت حال جیسو بد میشد
همین طور که لیسا به طرفم میومد گفت:
حال جیسو بدجور به هم ریخته
+اره میدونم
+ یه دفعه نری پیش جونگ کوکا اونوقت تو مسابقه جیسو با تهیونگ میوفته و ...
+ اره می دونم ول کن بیا بریم سریع تر لباسای دنس و در بیاریم که الان کلاس ژآپنی شروع میشه
لیسا رفت که به جیسو بگه بریم رختکن
سرم پایین بود و داشتم به طرف رختکن می رفتم که یدفعه یکی جلوم سبز شد
سرمو بالا گرفتم که ببینم کیه
تهیونگ بود
+ میشه بری کنار می خوام برم لباسمو عوض کنم
- یه لحظه وایسا
+ برو کنار دیر شد
-گفتم وایسا
دستمو کشید و منو انداخت روی صندلی توی راهرو
+ سریع تر کارتو بگو
- برو به رییس بگو با جونگ کوک تیم شی
+ خودت بگو
- نمی تونم بگم
+ دوسش داری؟
مکث کرد
داد زدم :
+ دوسش داری؟
بازومو گرفت و
زیر لبی گفت :
- اره
+ پس اگه دوسش داری نخوا که باهات باشه اینجوری حالش خوب نیس ازت خوشش نمیاد
همین جور که چشاش پر اشک شده بود بازومو ول کرد و منم رفتم به رختکن تا لباسامو عوض کنم و برم سر کلاس