پارت 14 بیلارم

sarina-사리나 sarina-사리나 sarina-사리나 · 1399/08/13 18:19 · خواندن 16 دقیقه

اول 12 و 13 رو بخونین( 13 رو دو روز پیش گذاشتم)

حتما عکسارو ببینین

لیسا:
Twitter

رزی:

#wattpad #fanfiction Lisa, an infamous rapper and dancer, yet phenomenally loved all around the globe has never loved anyone more than she loved Rosé (Park Chae Young) worldwide sweetheart and prized singer and dancer from Blackpink (YG Entertainment). This is the story of what was, is and yet to be. Authors note: thi...

جنی:

Onde Jennie é loucamente possessiva e Jisoo não sabe lidar com isso. … #fanfic # Fanfic # amreading # books # wattpad

جیسو:

ایو:

عضو جدید :

ایرین:

جونگ کوک:

#JUNGKOOK #JEONJUNGKOOK #방탄소년단정국 #정국 #전정국 #田柾國 #Euphoria #VisualKing Handsome : 네이버 블로그

 

جیمین:

 

تهیونگ:

 

شروع:

 

# جنی

بعد از اینکه از رختکن خارج شدم ایرین صمیم ترین دوسته کره ایم به سمتم اومد

سلام کرد و منم جوابشو دادم.

سریع بغلم کردو گفت :

+ عالی جرا کردی افرین

+ ممنون

+ چرا انقد یخی تو که پر از انرژی و شادی بودی نکنه برای جونگ..

+ نه برای اون اتفاقی نیوفتاده

+ پس چی شده


+ هچی بیا بریم یه کافه قهوه بخوریم حالم جا بیاد بعد بهت می گم

با هم از ساختمانی که اجرا داشتم خارج شدیم و سوار ماشین شدیم.

به راننده گفتم:

+ ببرمون به کافه کره ای

+ چشم خانم

و راه افتاد

تا به کافه برسیم حرفی نزدیم . انگار ایرین خبر داشت اتفاق بدی قراره بیوفته و اصلا حوصله ندارم.

راننده جلوی در کافه وایستاد و پیاده شدو در را برامون باز کرد.

داخل کافه شدیم.

خیلی خلوت بود .

میزی رو انتخاب کردیم و نشستیم .

گارسون اومد . یه کره ای بود که در شعبه ی امریکای کمپانی پدرم اموزش میدید و اوقات فراغت خودش را در کافه می گذراند و کار می کرد.

کمی با هم اشنا بودیم.

اسمش کای بود.

+ سلام خانم جنی خوش امدید

+ سلام

+ چی میل دارین

+ یه اکسپرسو مخصوص

ایرین هم یه لیموناد سفارش داد و کای رفت.

+ خوب بگو چی شده

+ بابام میگه برگردم کره

+ چرآ؟

+ الان زنگ زد گت بیا کمپانی بهت اتیج داریم قدیما هم که می خواستم بیامی امریکا گفت فعلا برو تا این گروهی که می خوام بسازم کاراموزیشون تموم شه بعد تو هم بیا بشی رقصنده اصلی من فک می کردم که کسی به جای من پیدا میکنه اما الان میگه برگرد

+ خوب تو چی کار می کنی؟

سرمو گذاشتم لای دست هام و گفتم:

+ نمی دونم به خدا

همون موقع کای اومد و سفارشات رو گذاشت روی میز و گفت:

+ اگه چیزی خواستین درخدمت هستم

ایرین+جنی

imagen descubierto por Bbibbi ♡. Descubre (¡y guarda!) tus propias imágenes y videos en We Heart It

و رفت

# رزی

صدای نزدیک شدن پای کسی به اتاق جنگ کوک میومد.

مطمئن شدم خودشه.

چون از بس ساز گرونی داره همیشه میزاره توی اتاقش

سریع رفتم و پشت در قایم شدم.

در و یواش باز کرد . اومد داخل.

سریع برگشت به سمتم ، شوکه شده بودم .

پرسید:

+ اینجا چی کار می کنی

جوابشو ندادم

+ اگه کاری داشتی به خودم می گفتی خب

+ نه اخه در اتاق رختکن شما باز شد تهیونگ ( حتما خودتون پارت قبلو خوندین و از گفتگوشون خبر داین)

(پس ادامش )

+ ادم نمی تونه عکس عشقشو توی اتاقش داشته باشه....

همون موقع گوشیش زنگ زد و دستام و ول کرد.

نگاهی به گوشیش کرد و گفت:

+ جنیه فقط بدون که من حسی...

+ باشه باشه

و سریع از اتاق زدم بیرون.

امکان نداشت اون هم منو دوس داشته باشه

اخه هم من صدای خوبی دار هم اون

اینطوری دوتامون به چیزی که می خوایم نمیرسیم

وای خدای من چقدر دیر شده بود

سریع در اتاق موسیقی رو باز کردم

استاد ایو اومده بود

+ چرا انقدر دیر؟

+ ببخشید استاد

+ دیگه تکرار نشه حالا هم برو سریع سازتو بردار

+ چشم

رزی+جونگ کوک:

# لیسا

بعد از اینکه رزی وارد کلاس شد جونگ کوک اومد.

و کلاس شروع شد و همه شروع کردیم به زدن .

اخر کلاس استاد گفت:

+ خوب بچه ها برای جلسه ی بعد هیچ کدوم دیر نکین

+ چشم

+ پس بای

+ بای استاد

بعد از اینکه استاد رفت همه وارد اتاق سازها شدیم تا سازمون و بزاریم و جونگ کوک هم برای اینکه سازش توی اتاقش بود از اتاق موسیقی رفت.

رزی گفت:

+ خیلی دیر رسیدم؟

جیسو:

+ نه بد نبود

رزی با لحن تمسخر امیزی به جیسو و تهیونگ گفت:

+ حالا چی شد انقد حالتو.ن خوب شده؟

تهیونگ بعد از شنیدن این حرف روشو کرد به رزی و گفت:

+ لطفا شما دیگه توی کارای ما دخالت نکن

رزی که ترسیده بود گفت:
+ باشه من که کاری نداشتم و رفت.

بعد از اینکه رزی رفت جیسو هم رفت تا از دلش در بیاره .

تهونگ هم که اصلا حوصله نداشت برای همین رفت و فقط من موندم و جیمین.

.....................................