pr 18 انتقام شیرین billarm
دوباره تاکید می کنم عکساو ببینین
ادامه مطلب لطفا.............................
لیسا:
رزی:
جنی:
جیسو:
جونگیون:
میون:
جونگ کوک:
جیمین:
تهیونگ:
#جیسو
داشتم با تهیونگ می دویدم
نمی دونم چی شد تنگی نفس گرفتم
وایستادم تا نفسم بالا بیاد
یکدفعه پاهام سست .
جلوی چشمام سیاه شد و دیگه چیزی نفهمیدم
# جیمین
معلوم نبود لیسا چشه
سازمو گذاشتم داخل کمد و از اتاق سازها خاج شدم .
جیسو نشسته بود روی زمین و به دیوار خیره شده بود و داشت فکر می کرد.
چیزی نگفتم و به سمت اتاق خودم و تهیونگ رفتم.
در وباز کردم
تهیونگ داشت اتاق و جمع میکرد . ازش پرسیدم
+ ناهار میری؟
+ اره تو چی؟
+ نه ترجیح می دم بخوابم
باشه ای گفت و از اتاق خارج شد من هم لباسام و در اوردم و خودم و روی تخت انداختم و خوابیدم
# لیسا
اینکه رزی و بیدار کردم و باهم راهی اتاق زبان شدیم
معلممون میون بود
بهترین معلم جهان بود از نظر من در اتاق و باز کردم
جونگ کوک روی صندلیش نشسته بود و داشت درس و مرور می کرد
سرشون بلند کرد
+ سلام
من و رزی هم باهم گفتیم:
+ سلام
دوباره سرشو پایین انداخت و شروع کرد به خوندن و من و رزی هم رفتیم و سر جامون نشستیم
در باز شد و جیمین اومد سلامی کرد و اون هم بغل کوک نشست
معلوم نبود تهیونگ و جیسو کجان
در کلاس باز شد و میون اومد داخل
+ سلام
+ سلام استاد
+ بشینین همه هستین جز تهیونگ و جیسو کسی می دونه کجان
من گفتم:
+ جیسو رف نهار
جیمین:
+ تهیونگهم همنطور
زیر چشمی نگام کرد من هم محلش ندادم
میون گفت:
+ باشه مشکلی نیس منتظر می مونیم تا بیان درسو شروع می کنیم
همه چیز عادی بود تا اینکه................................................................................
# تهیونگ
هل شده بودم
نمیدونم چی شد
چرا افتاد
نکنه برای این بود که سرما خورده بود
وای خدای من همش تقصیر من بود
سریع رفتم و بغلش زاو زدم
سرشو گذاشم روی پاهام مچ دستش و گرفتم توی دستم
خداراشکر نبض می زد یعنی اتفاق هرچی بود جیسو هنوز پیشم بود
یه زره سرشو توی دستام تکون دادم اتفاقی نیوفتاد
بغلش کردم و به سوی کمپانی دویدم
قطره قطره بارون شروع به باریدن کرد
چقدر از کمپانی دور شده بودیم
به کمپانی رسیدم در و باز کردم و به ست اتاق زبان دویدم
در اتاق بسته بود و صدای میون میومد حتما داشت درس میداد اصلا حواسم نبود در و باز کردم و داد کشیدم :
+ کمکککککککککککککککککککککککککککککککککککک
میون با دیدن من با لباس های خیس و جیسو و غش کرده تعجب کرد
به سمتمون اومد
بقیه هم از روی صندلی هاشون پاشدن و نگامون می کردن
+ چی شده؟
+ نمی دونم داشتیم تا پارک می دویدیم یدفعه دیدم صدای پاش نمیاد برگشتم دیدم ولو شده روی زمین
+ تب داره بدو برو اتاق پرستار ، پرستارو خبر کن
سریع جیسو و گذاشتم روی زمین و به سمت اتاق پرستار دویدم
اسم پرستار جونگیون بود .
#جونگیون
سرمو گذاشتم روی میز
امروز تا الان که کسی چیزیش نشده بود حتما بعدا هم چیزیشون نمیشه
تا چشمام سنگین شد و داشت خوابم می برد که در اتاق محکم باز شد.
تهیونگ بود پسرخالم کسی که پدر و مادرش و ترک کرد تا به ارزوش برسه و از بچگی با من بزرگ شده بود
لباساش خیس شده بود و نفس نفس می زد
سریع از جام بلند شدم
+ چی شده؟؟؟؟
+ جی.....جی......جیسو غ......غش کرده
سریع از اتاق خارج شد و منم دنبالش دویدم
به اتاق اموزش زبان رسیدیم
جیسو روی زمین ولو شده بود و بقیه هم دور نشسته بودن
رزی سعی می کرد جیسو و بیدار کنه
سریع رفتم بغل جیسو زانو زدم
نبضش می زد
+ چی شدهه؟
+ صبح نمی خواست بیاد کمپانی بزور اوردمش و داشتیم می دویدیم که یدفعه افتاد
+ تب شدیدی داره سریع برو از اتاقم برانکارد ( از اون تخت ها کهمریض روش می خوابه) بیار
تهیونگ سریع به طرف اتاقم دوید
نظر یادتون نرههههههههههههههههه