billarm pr19 انتقام شیرین
بچه ها دعا می کنم خوشتون بیاد :)
ادامه مطلب پلیز.............
لیسا:
رزی:
جنی:
جیسو:
جونگیون:
ویوی:
میون:
چانیول:
جونگ کوک:
جیمین:
تهیونگ:
پایان
اخیششششششش
# جنی
بعد از اینکه لباس هام و عوض کردم دنبال ویوی راه افتادم تا ببینم کی اومده تا منو و ببینه
در اتاق مهمان و که باز کردم با چانیول روبرو شدم
اصلا باوردم نمی شد
همبازی بچه گی هام اینجا بود
منو از کجا پیدا کرده بود
تا متوجه حضورم شد سر شو بالا گفت و پا شد و گفت :
+ سلام
+ سلام
+ خوبی ؟
+ ممنون
روی مبل روبروش نشستم و با دستم به ویوی اشاره کردم تا بره و چایی بیاره
بعد از اینکه ویوی از اتاق خارج شد ازش پرسیدم :
+ خونمو و از کجا پیدا کردی؟
+ به زور
+ اون وقت چراااااااااااااااا؟
+ چون می خوام یه چیز خیلی مهم و بهت بگم
+ میشه سریع تر بگی خستم
+ عه پس باشه برای فردا
+ مسخره بازی در نیار بگو ببینم چی شده
+ من می خوام.......
ویوی وارد شد
+ مگه صدبار نگفتم می خوای وارد شی در بزن ؟
+ ببخشید خانم
چایی و گذاشت جلومون
+ امری نیست؟
+ نه برو
+ چشم
+ سریع تر بگو
+ جنی من می خوام به یه چیزی اعتراف کنم .......م...من از بچگی به تو علاقه داشتم من ....
حرف و قطع کردم
+ حتما عاشقمی و اینا
با سر حرفمو تایید کرد
+ پس چرا توی دوره نوجوانی وقتی دنبالت بودم محلم هم ندادی الان که به اینجا رسیدم...
حرفمو قطع کرد
+ نه به خدااااا....
سریع از جام بلند شدم و گفتم :
+ دیگه این کار ها بسه ویوی کجاییی
+ بله خانم
+ این اقا رو به اتاق مهمان هدایت کن
+ چشم خانم
و از اتاق خارج شدم و به سمت اتاقم رفتم
#جیمین
تهیونگ بعد از شنیدن حرف جونگیون سریع به طرف اتاق جونگیون رفت تا برانکارد و بیاره
لیسا سریع نشست بغل رزی و سعی کرد تا جیسو و بیدار کنه
نمی دونم واقعا امروز لیسا چش شده بود
تهخیونگ براکارد و اورد داخل
جونگون گفت :
بیا کمک کنین بزاریمش روی برانکارد
من و جونگ کوک و تهیونگ جیسو و گذاشتیم روی برانکارد
جونگیون رو به میون کرد و گفت :
+ بهتره امروز کلاس برگزار نشه چون به دانش اموزات نیاز دارم میون هم با تکان دادن سر حرفشو تایبید کرد
بیاین ببریمش سمت ماشین تهیونگ تا ببریمش بیمارستان توی کمپانی نمیشه کاریش کرد
منو و جونگ کوک و تهوینگ با عجله برانکارد و به سمت ماشین تهیونگ بردیم
# لیسا
به ماشین تهیونگ رسیدیم
میون در صندلی های عقب و باز کرد و تهیونگ جیسو و بغل کرد و گذاشت اونجا
فقط جای یه نفر دیگه پشت بود رزی با چشم بهم فهموند که من برم بشینم چون جیسو با من دوست تر بود
تهیونگ داشت به سمت صندلی راننده می رفت که بشینه جیمین جلوش و گرفت و گفت تو فعلا حال خوبی نداری برو بشین من رانندگی می کنم و به سمت بیمارستان راهی شدیم
جونگ کوک و رزی و میون و جونگیون هم سوار ماشین جونگ کوک شدن و پشت ما به سمت بیمارستان اومدند
# رزی
بعد از اینکه سوار ماشین جونگ کوک شدیم ، جونگ کوک پاشو گذاشت روی گاز و به سمت بیمارستان رفتیم
بین راه کسی حرف نزد وقتی رسیدیم سریع جونگیون و میون از ماشین پیاده شدن و به سمت ماشین تهیونگ رفتن
جونگیون وارد بیمارستان شد تا براکارد بیاره و فقط من و جونگ کک با هم توی ماشین بودیم
جونگ کوک هوفی کشید و رو به من کرد :
+ یه خبر بد بهت بدم قول می دی ناراحت نشی؟
+ باش بگو
دستما و گرفت و گفت :
+ پس ناراحت نشو
مکثی کرد و ادامه داد :
+ جنی داره برمی گرده کره
+ چی؟
+ هیچی باباش گفته باید بیاد و با شما دبیو(شروع به کار ) کنه
+ با من ؟
+ اهم
ادامه داد:
+ می خوام همه چیز و بهش بگم .......این....اینکه دوست دارم و دیگه نمی خوام با جنی باشم
+ به نظرت ناراحت نمیشه؟
+ نه اتفاقا اون خودش یکی دیگه و دوس داشت ولی اون جنی و نمی خواست و جنی هم برای اینکه حرص اونو در بیاره به من گفتم بیابا هم باشیم.........
هنورز حرفش تموم نشده بود که یکی با دست به شیشه ماشین زد
لیسا بود شیشه و کشیدم پایین:
+ چی کار می کنین بیاین بریم ببینیم چه بلایی سر جیسو اومده
من به همراه لیسا به سمت بیمارستان رفتیم و جونگ کوک توی ماشین موند
چون می خواست سریع تر کارش و عملی کنه
به جنی زنگ بزنه
# جنی
وقتی وارد اتاق شدم گوشیم زنگ زد
+ بله؟
+ سلام خوبی کوکم
+ سلام ممنون
+ اممممممممممممممممم .... جنی می خوام یچی بهت بگم قول می دی ناراحت نشی؟
+ اره بگو
+ جنی مننن ....م....منننن می خوام....
+ می خوای ترکم کنی خو باشه
+ اره ااکالی نداره؟
+ نه مشکلی نیس چون تو نمی خواستی با من باشی که من اصرارت کردم مهم نیست جونگ کوکا
+ ممنونم
+ خواهش کاری نداری ؟
+ نه بای
+ بای
تلفن و قطع کردم
چه شانسی داشتم اه
ناگهان دستی دور کمرم حلقه شد و چیزی در گوشم زمزمه....................................
نظر نمی دی؟
نامرد