Billarmi pr 25 😱انتقام شیرین 😱
پارت از انتقام شیرین برای صد روزگی وب
# درخواستی *____*
پارت 25 :
# رزی
به سمت جیسو رفتم
روی زمین ولو شده بودم
سرشو گذاشتم روی پامو نبضش و گرفتم
بیهوش نشده بود ولی بیدارم نبود
با چشمام به جانگ کوک فهموندم که بره و یکی و خبر کنه
اونم به طرف اتاق جونگیون رفت
و من و جیسو موندیم
چشماشو باز کرد و یواش گفت :
_ رزی....
_ جانم؟
اشکاش داشت سرازیر می شد
_مممنن.ننن می....خوامممممم......ایدلللللل
_ باشه باشه الان نباید حرف بزنی
چرا کسی نمیومد
استادم که رفته بود
چه شانسی داشتیم :/
#جونگ کوک
به سمت اتاق جونگیون رفتم و در و محکم باز کردم
داد زدم
_ جونگیونننننننننننننننننننننننننننن
توی نبار اتاقش بود اومد بیرون
_ بعله
_ بدو بیا
_ چی شده؟
_ هیچی فقد بیا
_ جونگ کوک وایسا یچی باید بهت بگم
_ چی شریع تر جیسووو......
_ ونگ کوک من
نزدیکم شد و دستام و گرفت
فهمید قصد چه کاری داره
محکم دستامو از دستش کشیدم بیرون و هلش دادم گفتم
_ زنیکه ی .....
نزاشت حرفم تموم شه که به سمت اتاق دنس رفت و منم دنبالش رفتم
هییییییی
تامام
نه ایدامه داره:
# تهیونگ
به گوشی هرکی زنگ می زدم جواب نمیداد
حتمن سر کلااشون بودن :/
به سمت خیابون رفتم و یه تاکسی گرفتم
به احتمال زیاد رفته بود کمپانی
به سمت کمپانی رفتم و در محکم باز کردم
کلاس دنس داشتیم
به سمت اتاق دنس رفتم و دیدم همه جلوی در نشستن
وقتی رزی متوجه حضور من شد از سر جاش پاشد تا من بتونم همه چیو ببینم
تا متوجه شدم چه اتفاقی افتاده سریع روی زمین نشستم و سر جیسو رو گذاشتم روی پاهام
پایان :)