Billarm pr 28😱انتقام شیرین😱

sarina-사리나 sarina-사리나 sarina-사리나 · 1399/11/07 16:13 · خواندن 2 دقیقه

خوب برین ادامه عزیزان😐❤

اگه کامنت ندین انتظار پارت بعد نداشته باشین -_-💔💫

#تهیونگ

دکتر:قلبش مشکل داره.....

با شنیدن حرف دکتر قلبم وایستاد

ینی چی ؟

چرا باید قلبش مشکل داشته باشه

خودم و پرت کردم روی صندلی

-الان باید چی کار کنیم ؟

دکتر: باید صبر کنیم تا بهوش بیاد بعد ببریمش ازمایش بده نگران نباش

دکتر رفت و من و جیمین موندیم

بغلم نشست

- پسر مشکلی نیس چیزی نمیشه نگران نباش.....

- ینی چی اخه؟پس دبیوش چی ؟ پس.....

- امیدوار باش چیزی نمیشه

دیگه نمیدونستم چی بگم سرمو بین دستا گرفت و گذاشتم اشکام سرازیر بشن 

#جونگ کوک

قرار بود که من با رزی تمرین رقص کنیم برای دییو لیسا هم با استاد چون جیمین نبود استاد اهنگ شادی گداشت و مدل دنس و توضیح داد و خودش به سمت لیسا رفت تا باهاش تمرین کنه رزی خیلی برای جیسو ناراحت بود برای همین اصلا نمیتونست حرکات و خوب انجام بده 

بعد از تمرین 3 ساعته استراحت داشتیم استاد که از کلاس خارج شد لیسا اومد و خودش و انداخت بعله رزی

رزی: خودم به اندازه کافی خستم نمیخواد تو بیوفتی روم :/💔

لیسا : باشه بابا .....

لیسا ناراحت شده بود برای همین بدون اینکه حرفشو کامل کنه از اتاق خارج شد و من و رزی موندیم به سمتش رفتم

من: میای بریم بیرون یه زره هوا بخوریم حالمون بهتر شه؟

رزی: نمیدونم..... عام....

بدون اینکه بزارم حرفش تموم شه دستش و کشیدم و به سمت بیورن رفتیم در کمپانی و باز کردم 

یه پارک روبروی کمپانی بود دست رزی و محکم  تر گرفتم و از خیابان رد شدیم و رفتیم توی پارک 

#رزی

داشتیم توی پارک قدم میزدیم برای اولین بار دستام و گرفته بود 

بدون اینکه حرف بزنیم به سمت مرکز (وسط :/) پارک رفتیم که پر درخت بود و مطمئن بودیم کسی مارو نمیبینه که برامون دردسر اینجاد بشع 

دقتی رسیدیم بین درختا خودم و اندختم روی چمنا و به تنه نزدیک ترین درخت تکیه دادم جونگ کوک هم اومد و بغلم تکیه داد

به اسمون خیره شدیم 

جونگ کوک : رزی....عامممم...ممم...میشه یه سوال بپرسم؟

مشتاق شدم که سوالش چیه

من : اره چرا که نه

اوند روبروم نشست

جونگ کوک : ارزوت چیه؟

من : اینکه...اینکه....یه ارزویی داشتم از چندین سال پیش....

جونگ کوک : چی بود؟

من : ارزو تو چی بود 

جونگ کوک : به قولی که توام بگی

باسر تایید کرد 

دستاتو گرفت 

جونگ کوک : اینکه به تو......برسم

من: چیع؟

جونگ کوک : همین ✋ ارزو تو چی بود 

من : قصه طولانی ای داره......به تو برسم ⊙______⊙

انچه خواهید خوند:

در گوشش زمزمه کرد : دوست داررم  ♡----♡

محکم لباشو.............

برین زجر بکشین تا بزارم😐💔

نظر ندین نمیزارم

بجونه همین پارت -_-