the big surpise پارت 1
پارت اول فیک the big surpise
شما ا\ت هستی . 22 سالته . توی سئول زندگی می کنی . بهترین دوست مینائه (6 ساله که باهاش دوستی). پدر و مادرت توی این داستان 3 ساله که فوت شدن . خیلی احساساتی و دل نازک بودی و با کوچکترین حرفی دلت میشکست اما از وقتی پدر و مادرت فوت شدن سعی میکنی که قوی باشی.
ماجرا از دید ا\ت :
همه چیز از اون روز لعنتی شروع شد. روزی که غیر عمد و اشتباهی باعث مرگش شدم . با مینا رفته بودیم تا توی کوه قدم بزنیم اما مینا پاش به یه تیکه سنگ گیر کرد و لغزید ، داشت از پرتگاه کوه به پایین پرت میشد . دستشو به گوشه ی صخره گرفته بود ، تا زمین حداقل 70 متری فاصله داشتیم ، دستشو گرفتم تا بکشمش بالا اما صخره ترک برداشت و شکست و مینا افتاد .
وقتی خودمو به پایین کوه رسوندم با صحنه ی خیلی بدی مواجه شدم . مینا در حالی که از ناحیه ی سرش خونریزی شدیدی داشت روی زمین افتاده بود و سیاهی چشماش رو به بالا رفته بود و فقط سفیدی باقی مونده بود .
سریع به آمبولانس زنگ زدم و به عنوان همراه بیمار باهاش به بیمارستان رفتم .
دکتر وویونگ یکی از بهترین دکترای سئول بود و اون مینا رو معاینه میکرد . تا مینا رو دید گفت که به عمل جراحی نیاز داره و ضربه مغزی شده .
الان 5 ساعت و نیم بود که توی سالن انتظار نشسته بودم تا عمل مینا تموم بشه ، از استرس داشتم پوست دستمو میکندم .
بالاخره دکتر اومد بیرون تا نتیجه ی عمل رو بگه..........
پایان پارت اول .