the big surpise پارت 4
پارت چهارم فیک the big surpise
اگر این اهنگو هنگام خوندن پلی کنید ، فیک براتون جذاب تر و احساسی تر میشه:
1 سال بعد از صانحه ی مینا :
از دید ا\ت:
بعد از اون اتفاقاتی که برای مینا افتاده بود همه توی دانشگاه برام قلدری میکردن.
فحش های توی توئیتر و اینستا در مورد من ، قلدری کردن بچه های دانشگاه برای من ، هشتگ دختری که دوستش را به قتل رساند(منظور از دختر ، ا\ت هست)، همه ی اینا چیزایی بودن که روانیم میکردن .
دیگه کسی اسممو صدا نمیزد و همه بهم میگفتن قاتل .
اصلا حال رانندگی نداشتم و به جای ماشین با دوچرخم به طرف مدرسه راه افتادم.
توی راه هیونا و سومی رو دیدم. اونا همیشه منو اذیت میکردن ... واقعا ازشون متنفرم .
تا متوجه حضور من شدن به طرف دوچرخه دوویدن.
هیونا موهامو کشید و سومی به دوچرخم لگد زد .... جوری که محکم از روی دوچرخه پرت شدم پایین و دوچرخه با صدای وحشتناکی افتاد زمین .
هیونا با کشیدن موهام از روی زمین بلندم کرد و بعد محکم بهم سیلی زد.
ا\ت : (با داد) بسه دیگههه .. بخدا تقصیر من نبود .. من قاتل نیستممممم.
سومی: ههه!هیونا حرفاشو شنیدی دیگه اره 😂؟
هیونا: چند وقت پیش به فکر افتادم که یکیو بکشم ... طرف واقعا رو مخه و ازش متنفرم . بعدش با خودم گفتم چرا خون خودمو آلوده کنم وقتی که میتونم به یکی دیگه بگم برام بکشتش؟ ... بعد از این فکرم یاد تو افتادم . حالا میخوام درخواستمو بهت بگم... در برابر پولی که بهت میدم اون پسره رو برام میکشی . و اینکه این پول اونقدری هست که بتونی پدر و مادرتو از بدبختی و فقیری دربیاری.
سومی:(با لحن تمسخر آمیز)هیونا اینو نگو .. ا\ت گناه داره . یادت نیست که اون خانواده ای نداره ؟؟😂
هیونا: 😂 یادم رفته بود .
(بعدش هر دوشون به سمت دانشگاه راه افتادن و ا\ت رو تنها گذاشتن)
(و یه نکته : ا\ت با اینکه خانواده ای نداره وضع مالیش خیلی خوبه اما پولی که هیونا بهش پیشنهاد داد خیلی زیاد تر از چیزی که تصور میکنید هست و با اینکه وضع مالی ا\ت خیلی خوبه در مقابل ثروت خانواده ی هیونا هیچه.)
به مدرسه که رسیدم.....
انچه خواهید خواند:
پام داشت به طرز ترسناکی خون میومد..............
......وقتایی که پیش اون بودم حس خوبی داشتم........
.......فکر کنم اسمش هوسوکه...........
........از نگاهش میشد فهمید که کلی سوال برای پرسیدن ازم داره...........
پایان پارت 4