sargarmi

برای مشاهده پارت ادامه مطلب را کلیک کن ...

# رزی

با صدای زنگ موبایلم بیدار شم . یه ذره دیگه توی تخت غلت زدم بعد تصمیمو گرفتم من اگه نمی رفتم نمی تونستم خواننده شم و بعد ... بتونم کوکی رو ببینم

چه خیالاتی من هیچ وقت نمی تونم کوکی رو ببینم باباش یکی از سهامدارهای کره اس بابای منم خیاطه هیچقت همچین چیزی اتفاق نمیوفته

L

همینجور که گوشی رو برمیداشتم تا به لیسا زنگ بزنم که بیدار شه سرکی به خونه هم کشیدم همه خواب بودن اخه این دیگه چه کاریه که همه خوابن تو باید بری سر درس اگه بخاطر کوکی نبود هیچوقت قادر به همچین کاری نمی شدم.

لیسا گوشی رو برداشت و با صدای خواب الودی گفت:

+ بله؟

+ سلام خواب بودی خیر سرمون اان کلاسا شروع میشه

+ چی مگه الان ساعت 5 نیس ما % و نیم کلاسامون شروع میشه

+ نه تنبل خانوم ساعت 5 و 25 دقیقس

+ یا خدا الان حاضر میشم نمی خواد بیای دنبالم دیر میشه خودت برو منم یه تاکسی این وقت صبح گیر میارمو می یام

باشه ای کفتم و تلفن و قطع کردم.

باید هرچه زودتر خودمو به کمپانی می رسوندم اما بدون ارایش که نمی شد! سریع کیف لوازم ارایش را از کشو در اوردم و پرت کردم روی میز ارایش و سریع هلهلکی یه رژ صورتی کمرنگ با خط چشم و سایه چشم مسی کشیدم موهام هم پشت سرم دم اسبی بستم چون اینجوری هم خوشگل تر می شدم هم بیشتر بهم میومد .

کیف دوشی و گرفتمو از خونه زدم بیرون . هوای خیابون تاریک بودو خلوت کم کم داشتم از ترس سکته می کردم که یه ماشین گرون قیمت سیاه اکلیلی جلوم وایستاد .

داشتم سکته می کردم  رانده پنجره را داد پایین و شناختمش کوکی بود گفت:

+ سلام داری می ری کمپانی ؟ ( نویسنده: بچه ها یه چی بگم در اصل کمپانی بلک پینک و بی تی اس یکی نیس اما اینجا دوتا تو یه کمپانین )

+ اره شما چی

+ لازم نیست بگی شما منم هم سطح توام

+ ببخشید تو چی

+ اره منم دارم می رم خوب نیست دختر این موقع تک و تنها تو خیابونا باشه پس لیسا کجاس؟

+ خودش میره اخه داره دیر میشه

+ پس بشین که برسونمت

بچه ها ببخشید اگه بد بود قول می دم عاشقش بشین نظر یادتون نره و جمعه پست رمان نمی زارم