the big surpise پارت 5
پارت پنجم فیک the big surpise
به مدرسه که رسیدم.....
به مدرسه که رسیدم ، یه راست به طرف دستشویی رفتم.
دیگه طاقتشو نداشتم.از اون اتفاق 1 سال میگذره اما بچه ها هنوزم منو اذیت میکنن.(الان یک سال بعد از مرگ مینا هست.)
احساس درد کردم . دامنمو بالا زدم.(عکس یونیفرم ا\ت)
پام داشت به طرز ترسناکی خون میومد. رفتم به اتاق پرستار نانسی تا پامو باند پیچی کنه. پرستار نانسی همیشه با من خیلی مهربونه و سعی میکنه خوشحالم کنه .
راستش ، وقتایی که پیش اون بودم حس خوبی داشتم .
(علامت پرستار نانسی -)
(علامت ا\ت+)
-سلام ا\ت . خوبی؟
+اره ممنون
- پس برای چی اومدی اینجا؟
+ پام زخم شده
_بزار ببینمش.....وای اینکه از زخم گذشته ، بهتره بگی پاره شده . چرا اینطوری شده ؟ بازم با هیونا دعوات شده ؟؟
+ نه بابا ، پام خورد به یه سنگ و افتادم زمین .
- اره خب منم باور کردم.